مهمانی

حس وقتی رو دارم که یک خویش نزدیک مهمونم کرده و بعد مدتها میخوام برم دیدارش،هم خوشحالم از این توفیق و هم شرمسارم.شرمنده از اینکه با چه عذر و بهونه ای کم پیدایی خودم رو توجیه کنم اون هم برای میزبانی که خودش از تمام آنچه بر من جریان داشته آگاهه! چطور نگاهش کنم و بگم شرمنده م دیگه خیلی سرم شلوغه؟! چطور بگم از اینکه در محضرش هستم بی اندازه خوشحالم و از این همه دوریه که دلم زنگار گرفته؟!

۰
اسماعیل غنی زاده
۰۶ مهر ۰۴:۱۴
این روزها همه اینطوریم!
دلقک
۲۸ مهر ۱۷:۳۱

اصولن کسی به من گله کند که چرا نیستی و این حرف ها به سرعت ارتباطم را با آن شخص تمام می کنم.خخخ.اصول من است دیگر

پاسخ :

 :)     

اگه اون یکی اونی باشه که تو یکی بود یکی نبودا همیشه هست،چی؟!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان