آبان نوشت

/ خدایا اینکه لبخند مهربان پدرانه ای هست ،حتی اگر مجبور باشم در میان جذبه های خاصش پیدایش کنم، تو را شکر،اینکه اتاق گرمی هست که توی سرمای پاییز گرم شویم و نَچاییم شکر،اینکه سقفی بالای سرمان هست شکر.برای همه نعمت هایی که حواسمان به آن نیست شکرش را بجا آوریم ،شکر.

// روزهای زندگانی من و بابا کنار هم رو به اتمام است، آباد باد خانه پدری که دنج ترین جاست برای استراحت و لم دادن و خواب طولانی...

/// یک دل داشتن و دو دلبر سخته!:|  دو تا مسافر عزیز دارم از کربلا یکی مادر یکی همسر.البته ساک هرکدام پر سوغاتی تر عزیز تر:))

//// در این مدت پیاده روی اربعین در حسرت سفر به کرب و بلا، با بابا می نشستیم پای تلویزیون، هی نگاه می کردیم هی آه می کشیدیم.من اشک یواشکی می ریختم و بابا بلند گریه می کرد چون عازم بود ولی جا ماند و جایش را بخشید به عزیزش، به داداشی... این جمله ی خودم را باز تکرار می کنم که پدرها فرشتگانی هستند که بال هایشان را برای پریدن فرزندانشان پرپر می کنند!

خدا به همه ی بابا ها سلامتی بدهد.لحظه های زندگی با بابا ها را قدر بدانید، هرچند شاید خوش اخلاق یا مهربان یا حامی نباشندیا اعتقاداتشان با شما متفاوت باشد و یا... .خدا نکند روزی برسد که حسرت لحظه ای دیدارشان به دلمان بماند.


۳
شمیم عشق
۰۲ آذر ۱۵:۳۱
پدرها فرشتگانی هستند که بال هایشان را برای پریدن فرزندانشان پرپر می کنند!

آخ که حرف ِ دل زدی بانو ... 
شمیم عشق
۰۲ آذر ۱۵:۳۱
حسرت .... 
 خیلی سخته ... 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان