می نشینم روی تختم.زل می زنم به دیوار فیروزه ای اتاقم .دیواری که وقتی خیلی خوشحالم می پرم و بغلش می کنم.دیواری که رنگش آرامم می کند، هیجان زده ام می کند و مثل شکوفه های بهاری شادابم! یادم می افتد وقتی داشتیم برای خانه کاغذ دیواری انتخاب می کردیم دو ماهی طول کشید تا من رنگ مورد علاقه ام را پیدا کنم.حالا چند ماهی ست سر زبان ها افتاده که من را راهی خانه بخت کنند و من این چند ماه وقتی توی اتاقم هستم به این فکر می کنم که چطور دیوار فیروزه ای ام را با خودم ببرم!
آرشیو مطالب
ارديبهشت ۱۳۹۷ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۶ ( ۱ )
بهمن ۱۳۹۶ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۶ ( ۳ )
تیر ۱۳۹۶ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۶ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۶ ( ۱ )
اسفند ۱۳۹۵ ( ۲ )
بهمن ۱۳۹۵ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۵ ( ۲ )
آبان ۱۳۹۵ ( ۳ )
شهریور ۱۳۹۵ ( ۳ )
مرداد ۱۳۹۵ ( ۷ )
تیر ۱۳۹۵ ( ۵ )
خرداد ۱۳۹۵ ( ۱ )
ارديبهشت ۱۳۹۵ ( ۳ )
فروردين ۱۳۹۵ ( ۳ )
اسفند ۱۳۹۴ ( ۵ )
بهمن ۱۳۹۴ ( ۳ )
دی ۱۳۹۴ ( ۲ )
آذر ۱۳۹۴ ( ۶ )
آبان ۱۳۹۴ ( ۲ )
مهر ۱۳۹۴ ( ۱ )
مرداد ۱۳۹۴ ( ۴ )
تیر ۱۳۹۴ ( ۱ )
خرداد ۱۳۹۴ ( ۱ )