سالی دگر رفت و سال نو آمد

این آخرین نوشته 95 است و برای اولین بار است که با گوشی پست میگذارم.در راه مشهدم و در شهر دامغان.باید بگویم ک مثل قدیم (از 85 تا کنون) هنوز عاشق وبلاگ نویسی ام.در طول این چندسال دوستان مجازی خوبی پیدا کردم که اشتیاقم را برای وبلاگداری هر روز بیشتر میکردند اما به مرور در طول این 10 سال دوستی هایم کم و کمتر شد و دوستانم رفتند که رفتند.دیگر مثل قدیم برای ذوق نوشتنم ارزش قایل نیستم و البته این اصلا خوب نیست.کمتر وقت میکنم بیایم و پا به پای ته مانده دوستانم وبلاگ خوانی کنم و بگردم و بنویسم.از طرفی وسواس پیدا کرده ام برای نوشتنم:( خیلی پست ها نوشتم ک هیچ وقت پست نشدند.خلاصه همه این ها را نوشتم که بگویم همچنان دوستان مجازیم را دوست دارم.هولدن،بخاری،خانم لبخند،ثریا وفیلوزوف و دوستان جدیدتر مثل رادیو بلاگ،آقاگل،حریر،اقای بنفش و.... از ته دلم امیدوارم دوستانم سال خوبی را بپایان رسانده باشند و سال بهتر از امسالی پیش رو داشته باشند.

سالی 95 سالی بود پر از اتفاقات جدید و تجربه های نو برای من.سالی که نقطه آغاز دو راه در زندگی من بود.اغاز زندگی مشترک و خداحافظیم از خانه پدری و عضویت در کلاسهای بینش مطهر.هر دو اتفاق موجب شد پا درون دنیایی متفاوت بگذارم که پر از پیشامدهای نو بود.افکار نو،عقاید نو،نگرش نو، احساسات نو،هیجان های نو،سختی های نوی نوی نو و.... برای ماندن و موفقیت در هر دو مسیر صبر،تامل،گذشت،آگاهی و از همه مهمتر عشق لازم دارم.اگر دوست شما هستم مرا هم اضافه کنید به لیست محتاجان دعای خیرتان وقت تحویل سال:) بهم دعا کنیم، برای تمام و کمال بودن در هر مسیری عشق به آن مسیر و هدف آن عزممان را راسخ میکند و پشتمان را گرم.اگر نرسیدیم به مقصدمان هم لااقل تمام خودمان بوده ایم و حتی فراتر.این ارزشمند است! آخر راه را بسپاریم به او،اویی که دعایم این است توی این سال نو پای رفاقتش بایستیم و عشق کنیم. گریه و خنده تون توی این زندگی وانفسا از سر عشق باشه.سال نو بر همه تون مبارکا. 

۴ نظر ۲

داستان اشک

اینکه رسواکننده است که سالها پیش شاعری گفته و خواننده ای خوانده است.دیشب که بی اختیار از چشمم می چکید فکر می کردم واقعا چرا نمی توانم جلوی امدنش را بگیرم؟! نه اینکه دم مشکم هم باشد نه! ولی خیلی وقت است که رسوایم کرده .... الان به این فکر می کنم اگر از روی محبت برای کسی اشک بریزی اشک ضعف است یا اشک قدرت، باید امیدوار وشاد برای داشتن قلب مهربانت باشی یا سرشکسته از داشتن دلت که انقدر نازک است؟!

 اشک من که خودشو نگه نمیداره حیف! واقعا به نظر شما داستان این اشک چیه ؟ 



۲ نظر ۲
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان